LVIV، اوکراین – نزدیکترین دوستان آرتمی دیمید چتر نجات او را باز کردند و به آرامی روی قبرش پخش کردند. مواد قرمز و ابریشمی تابوت او را در حالی که پایین می آوردند قنداق می کردند.
مردان، بسیاری از سربازان، چاله تازه حفر شده را با خاک پوشانده بودند. اولین بیلها با صدای بلند فرود آمدند.
مراسم تشییع جنازه آقای دیمید، یک تفنگدار دریایی کشته شده در عملیات، اولین تشییع جنازه آن روز در شهر لویو، شهری در غرب اوکراین بود که ساکنان آن شاهد جریان بی امان پسران خود بودند که در جنگ با روسیه کشته شدند. تا پایان روز سهشنبه، سه قبر تازه حفر شده در نزدیکی آقای دیمید نیز مملو از سربازان جوانی میشود که در نبرد برای شرق کشور، صدها مایل دورتر، جان باختهاند.
مراسم تشییع جنازه در یک کلیسای کاتولیک یونانی، شاخه شرقی کاتولیک که در لویو رواج دارد، آغاز شده بود. پدر آقای دیمید که یک کشیش بود مداحی خود را ایراد کرد. و سپس مادرش با صدای غلیظش از احساس، آخرین لالایی را برای پسرش خواند.
سپس این صفوف یک سفر کاملاً آشنا از کلیسا به میدان بازار اصلی شهر انجام داد، جایی که دهها جوان با لباسهای پیشاهنگی یک گارد افتخاری تشکیل دادند. آقای دیمید، ۲۷ ساله، از سن ۷ سالگی عضو سازمان پیشاهنگی اوکراین بود. کودکان خردسال، نوجوانان و بزرگسالان این گروه برای وداع آخر آنجا بودند.
در پایین میدان، چهار پلاکارد سفید جزئیات مراسم تشییع جنازه نظامی را که قرار است در روز سه شنبه در شهر برگزار شود، نشان می دهد، همه برای مردان کشته شده در جنگ برای شرق کشور در هفته های اخیر. سه نفر از آنها هرگز به ۳۰ سالگی نرسیدند.
یک زن جوان که روسری سبز متمایز پیشاهنگان را بر سر داشت، چشمانش را بست، نفسهای تند کشید و مشتهایش را گره کرد تا اشکهایش را از بین ببرد.
پیشاهنگی تنها بخشی از زندگی او بود. آقای دیمید همچنین عاشق سفر و ماجراجویی و ورزش های شدید مانند چتربازی بود. نام مستعار او کورکا به معنی مرغ بود. دوستان گفتند که موسیقی متالیکا برای مراسم تشییع جنازه او مناسبتر بود تا هدایای نظامی که اکنون روزانه در گورستان لیچاکیو لویو پخش می شود.
دیمیترو پاشوک، ۲۶ ساله، گفت: “او یکی از شایسته ترین مردانی است که تا به حال ملاقات کرده ام.” مردم درباره شخصیتهایی مثل او کتاب مینویسند و شاید به زودی کتابهایی منتشر شود.»
آقای پاسچوک که قبل از جنگ یک بار شراب را اداره می کرد، در کنار آقای دیمید در واحد عملیات ویژه تفنگداران دریایی اوکراین خدمت می کرد. او گفت که آنها در چند ماه گذشته مانند برادر شده بودند.
آقای پاسچوک گفت در شب حمله ای که به زندگی دوستش خاتمه داد، او با صدای انفجار از خواب بیدار شد و به زودی متوجه شد که چیزی اشتباه است. بلافاصله به دنبال آقای دیمید گشت و دید که یکی دیگر از دوستانش به او کمک های اولیه می کند. وقتی چشمان آقای دیمید را دید، فهمید که بد است.
آهسته گفت: از بودن در کنارش می ترسیدم. “چون وقتی او را دیدم احساس کردم که او موفق نخواهد شد.”
آقای دیمید مدتی بعد درگذشت.
آقای پاشوک گفت که او در چند روز آینده به خط مقدم بازگشته است. او امواجی از احساسات را توصیف کرد، اما گفت که عصبانی و انتقامجو نیست.
آقای پاشوک گفت: “من این احساس را ندارم که بخواهم همه را بکشم زیرا این اتفاق افتاد.” با تشکر از کورکا. او به من یاد داد که آرام باشم.”
رومن لوزینسکی، یک همکار دریایی، دو دهه با آقای دیمید دوست بود و زمانی که آنها پیشاهنگ جوانی بودند با او آشنا شده بود. آقای لوزینسکی که یکی از اعضای پارلمان اوکراین است، سه ماه پیش داوطلب ارتش شد و در همان واحدی که آقای دیمید و پاسچوک بودند، خدمت کرد.
او دوست مادامالعمر خود را «مردی دیوانه» با اشتیاق به زندگی توصیف کرد که از یک سفر چتربازی در برزیل به اوکراین بازگشته بود تا در زمان شروع جنگ به خدمت سربازی برود. دوستانش گفتند که آقای دیمید در طول جنگ می خواست به چتربازی ادامه دهد و در نهایت ماه گذشته به عنوان بخشی از یک ماموریت فرصت پیدا کرد.
آقای لوزینسکی گفت که این برادر آقای دیمید، دیمیترو دیمید، بود که به فکر گذاشتن چتر نجات در قبر او بود، در اشاره ای به اشتیاق آقای دیمید به ورزش چتربازی. این برادر که او نیز یک سرباز است، اجازه شرکت در مراسم تشییع جنازه را دریافت کرد اما چند روز دیگر به منطقه دونتسک بازخواهد گشت.
در حالی که عزاداران به آرامی از قبرستان راه میرفتند، حفران قبر، خاک روی قبر آقای دیمید را به تپهای محکم فرو کردند.
هنوز سه تا دیگر مانده بود.