تحول موفق مستلزم تغییر در باورها، ارزش ها و هویت است


آغاز سال جدید اغلب زمانی است که تحول در خط مقدم ذهن ما قرار دارد و من می خواهم به شما کمی برای فکر کردن بدهم.

تحول با تغییر در باورها آغاز می شود…

خواه در تلاش برای غلبه بر اضطراب و استرس خود، غلبه بر میل به قند و کربوهیدرات، غلبه بر اعتیاد، بهبود خواب، تعادل گابا و گلوتامات یا سایر انتقال دهنده های عصبی، یا آنچه که دارید، همه تحولات با تغییر در باورها آغاز می شود.

اگر همان کار را بارها و بارها انجام دهید که در گذشته کارساز نبوده است، در این صورت تحول اتفاق نخواهد افتاد.

و تغییر در باورها با یک لحظه آها آغاز می شود. لامپ روشن می شود و ناگهان چیزها را در نور دیگری می بینید یا چیزها را به گونه ای درک می کنید که قبلاً نمی فهمیدید.

متأسفانه، تغییر در باورها چیزی نیست که بتوانم به شما بدهم. این یک کار درونی است.

اما من سعی می‌کنم با ارسال ایمیل‌هایی به شما کمک کنم که لحظات آها را داشته باشید که حقایق و حقیقت را در مورد آنچه برای رسیدن به هدفتان لازم است به شما نشان می‌دهد، اما نمی‌توانم شما را وادار به دیدن نور کنم.

هنگامی که یک لحظه آها رخ داد، باید عمل انجام شود. روی آن ننشینید آن را زیر سوال نبرید برای یک روز دیگر آن را دور نگذارید. اجازه ندهید تمرین‌کننده دیگری با عقاید متناقض خود آن را از شما بگیرد. طوری ادامه نده که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده اقدام به.

پس از وقوع لحظه آها و تغییر در باورها، باید تغییری در هویت و ارزش ها نیز ایجاد شود. با گذشت زمان، باور جدید باید با شخصیت شما و آنچه برایتان ارزش قائل هستید، گنجانده شود.

اکنون، زمانی که یک لحظه آها را تجربه کردید، باورها تغییر کردید و آماده انجام اقدام شدید، به این معنی نیست که در خیابان آسان هستید. برای استحکام بخشیدن به این باور و تغییر هویت و ارزش ها به کار، پشتکار و تعهد زیادی نیاز است. جاده خطی نیست. سفر پر از قله ها و دره ها، جنگ، ناراحتی و ترس است. و مهمتر از همه، مادام العمر است. شما باید به طور مداوم به تغییرات و هدف متعهد بمانید.

تکرار و سازگاری با اعمال جدید چیزی است که این باور را تقویت می کند.

و میل شما برای تغییر باید بیشتر از انگیزه شما برای باقی ماندن همانگونه باشد که هستید. اگر اینطور نباشد، تغییر محتمل نیست.

ثابت ماندن باید غیرقابل تحمل تر از ایجاد تغییر باشد. به عبارت دیگر، دردی که از تغییر نکردن تجربه می‌کنید باید بیشتر از دردی باشد که وقتی به همان شکل باقی می‌مانید، تجربه می‌کنید.

و شما باید بیش از هر چیزی در جهان تغییر را بخواهید و مایل باشید هر کاری را که برای رسیدن به آن لازم است انجام دهید. بسیاری از مردم فکر می کنند که می خواهند تغییر کنند، اما این کار را نمی کنند. آنها فقط می خواهند درد، علائم یا پیامدهای اعمالشان تغییر کند، اما حاضر نیستند کاری را که برای تحقق آن باید انجام دهند، انجام دهند.

برای مثال، نزدیک به 35 سال پیش، لحظه ای آها داشتم که برای میلیونمین بار با خماری شدید و خاطره بسیار کمی از اتفاقات شب قبل از خواب بیدار شدم. از درون احساس می کردم که در تاریکی فرو رفته و از درون مرده ام. در آن لحظه این شیوه زندگی کاملا غیر قابل تحمل شد. نمی توانستم یک لحظه بیشتر اینطور زندگی کنم. درد عاطفی غیر قابل تحمل بود. بعد از آن روز برای ترک اعتیاد به مواد مخدر و الکل به بازپروری رفتم و هرگز به عقب نگاه نکردم.

توانبخشی طاقت فرسا بود. فکر نمی کردم زنده بمانم. حملات اضطراب ناتوان کننده من با انتقام زیاد شد. جهنم محض بود و اولین سال هوشیاری من هم همینطور. اما بازگشت به عقب یک گزینه نبود. مهم نیست چقدر سخت بود، تنها انتخاب قابل قبول ادامه حرکت به جلو بود. درگیر شدن با اعتیاد من غیرقابل تحمل تر از هر چیزی است که من در آن زندگی می کردم. روی شیشه های شکسته و اخگرهای سوخته راه می رفتم تا پاک و هوشیار بمانم.

سپس حدود یک سال پس از هوشیاری، لحظه مهم دیگری در آها داشتم که متوجه شدم خوردن قند و غذاهای پر کربوهیدرات، نیروی محرکه اصلی در حملات اضطرابی ناتوان کننده من است. مثل روز روشن بود اقدامی که انجام دادم حذف قند و غذاهای پر کربوهیدرات از رژیمم بود. بله سخت بود. بله، اوایل بارها به روی صورتم افتادم و دوباره به قند برگشتم، اما می دانستم باید چه کار کنم و تا رسیدن به هدف، گام های لازم برای حرکت رو به جلو را برداشتم.

اگر می خواستم از اضطراب رها شوم، باید کاری را انجام می دادم که باید انجام می شد. سطح اضطراب و بدبختی که تحمل کردم غیرقابل تحمل تر از نخوردن قند و کربوهیدرات بود.

در نهایت به فردی تبدیل شدم که برای زندگی بدون قند و غذاهای پر کربوهیدرات ارزش قائل بودم. من تبدیل به فردی شدم که نمی خواستم شکر بخورم زیرا می دیدم که یک سم است و می فهمیدم که یک داروی اعتیاد آور است که ذهن را تغییر می دهد و من نمی خواهم چنین موادی را در بدنم بگذارم. من از فردی که «نمی‌توانست» شکر بخورد، به فردی تبدیل شدم که حتی اگر به من پول می‌دادید، با یک تیر 10 فوتی به شکر دست نمی‌زد. عزم من تزلزل ناپذیر است

و لحظات مشابه آها برای من بارها و بارها در طول زندگی ام اتفاق افتاده است. بارها و بارها بدون شک برای من روشن شد که خوردن رژیم غذایی مناسب کلید حفظ بهبودی من از حملات اضطرابی ناتوان کننده، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، افسردگی، و پرخوری اجباری، و برای ثابت نگه داشتن قند خون، مدیریت استرس است. حمایت از غدد آدرنال من، جلوگیری از بی خوابی، مدیریت رشد بیش از حد میکروبی، کاهش IBS، تقویت عملکرد شناختی، غلبه بر فیبرومیالژیا، جلوگیری از OCD، داشتن آرامش درونی بیشتر، خلاقیت و آرامش، و به طور کلی سلامت و رفاه من را بالا می برد.

و اگر می‌خواهم آن مزایا را تجربه کنم، باید از رژیم غذایی خود پیروی کنم. به همین سادگی. بنابراین، من گمراه نمی شوم، زیرا ترک آن منافع غیرقابل تحمل است. و عزم من بارها و بارها تقویت می شود.

اگر شما یک لحظه آها و تغییر در باورها داشته اید و آماده اقدام هستید، من اینجا هستم و آماده کمک هستم. در برنامه مربیگری پشتیبانی کامل سطح بالاتر سلامت من ثبت نام کنید تا به صورت انفرادی با من کار کنید و تمام ابزارهای مورد نیاز برای شروع سفر تحول آفرین خود را دریافت کنید.

آرزوی من برای شما در آغاز سال جدید این است که زندگی شما مملو از لحظات آها باشد که منجر به تغییر در باورها و عزم قوی برای انجام هر کاری که برای رسیدن به اهدافی که در تلاش هستید انجام دهید.

وام

تصویر PopcornSusanN از Pixabay